طعم سپید نفس های نا گاه
روی کتف کنگره ها که می نشیند
بوی باستانی آن
تا سرزمین مغرب
معماری همه ی کتیبه ها را
در هم می ریزد
جایی که مردان هزار ساله
دل به آن بسته اند و
راه بر کسی نبسته اند
منصور خورشیدی
**
تا پروانه های بی بال
شکل پرواز شدند
پَر در صدای تو
پرنده شد و از دهان باد گریخت
پائیز خنده ها آن گاه
پراکنده روی دشت
آرامش آسمان را در هم ریخت
منصور خورشیدی