اشعار منصور خورشیدی

اشعار منصور خورشیدی

شعر و ادب پارسی
اشعار منصور خورشیدی

اشعار منصور خورشیدی

شعر و ادب پارسی

شماره‌ی نفس هایت( منصور خورشیدی )

طلوع بلند گلدسته‌ها 
**
شماره‌ی نفس هایت
شب را به حاشیه می‌برد
و حسرت مضاعف
در بال پرستوها 
آب می‌شود
زمان در رگان من
رویای سپید را
به ایمان خاک می‌سپارد
شبی که شعر 
به اشارت انگشت 
روی گونه‌های تو
می‌ریزد
تکه‌های تفکر
به شیوه‌ی تقدیر
بسیار دیر آمد
وقتی مستانه پَر می‌کشد
بغض تو از زیر پلک‌ها
پُر می‌شود 
فضای دو چشم
از هوای ماه
اینک طلیعه ی نور
در بال کدام پرنده
طلوع شاعر را 
در طول راه ورق می زند 
تا همزاد نفس های تو
در خیال گل
خانه کند



منصور خورشیدی


رسم گلدسته ها
**
جائی برای رسم 
رسم گلدسته های نامرئی
پیدا نمی کنم
بخت های آویخته بر شانه
منطق جستجو
از من می گیرد
و اضطراب تن
خسته ، کنار گلدسته
بی رسم می ماند

 


منصور خورشیدی


سفر از کدام سو( منصور خورشیدی )

 

سفر از کدام سو
آغاز می‌کنی
که واژه های مردد
به رقص فاصله می خندد
تو سرنوشت کدام
از کتاب جهانی 
که شانه‌های تو
از افق خالی است
در ارتفاع کدام کوه
پژواک نام تو
خط شتاب را
میان آینه می‌شکند


منصور خورشیدی
**

جائی برای رسم 
رسم گلدسته های نامرئی
پیدا نمی کنم
بخت های آویخته بر شانه
منطق جستجو
از من می گیرد
و اضطراب تن
خسته ، کنار گلدسته
بی رسم می ماند


منصور خورشیدی