اشعار منصور خورشیدی

اشعار منصور خورشیدی

شعر و ادب پارسی
اشعار منصور خورشیدی

اشعار منصور خورشیدی

شعر و ادب پارسی

طعم ترانه ی تنهائی ( منصور خورشیدی )

سرازیری تند آب
تبار سنگ های ساکن را
به صخره می کوبد
شکل طارمی های قدیمی
روی ستون های آراسته
در این روشنای تاریک
شفیع وقت می شوم
پُر از آفتاب
به نام تمام سنگ ها
در ادامه ی رود
راه به سمت دریا
باز می کنم

 

منصور خورشیدی

****

طعم ترانه ی تنهائی
در صدای گام های تو
منتشر می شود
در حوالی سرشار از
پنجره های بسته
وقتی خسته کنار پیکری می افتم
که تابش هزار آینه
در سکوت اندامش
سقوط می کند
روزی که باران
حضور آسمان را
زیر تصویر نرم ابرها
سیاه برابر نگاه می نشاند

 

منصور خورشیدی

****

جهنمی در جانب وقت
جنون خاک را آرام
میان طبیعت می ریزد
هفت شاخه یاس سپید
روی سیاه تابنده
محتاج دست هائی است
که سمت آفتاب
بالا می رود
اینک مشتاق چند شاخه
نیلوفر می مانم
که زبان آب را می فهمد


منصور خورشیدی


 

ادامه مطلب ...

در نگاه گوزن( منصور خورشیدی )



چه آرام ارتفاع این سبلان
ذوب می شود
در نگاه گوزن
دیوانه شد این باران
با ابرهای رام
که رگ به کلمه باز می کند

انگشت سیاه و رفتار راه
چه زود رام می شود این ماه
که با یک تبسم ساده
از بال پرنده می افتد
روی نیمدایره های این مدار

تا رفتار نقطه را
تحریک کند در سکوت دایره ها

 

منصور خورشیدی

**



سرازیری تند آب

تبار سنگ های ساکن را

به صخره می کوبد


شکل طارمی های قدیمی

روی ستون های آراسته

در این روشنای تاریک

شفیع وقت می شوم


پُر از آفتاب

به نام تمام سنگ ها

در ادامه ی رود

راه به سمت دریا

باز می کنم



منصور خورشیدی


  ادامه مطلب ...