اشعار منصور خورشیدی

اشعار منصور خورشیدی

شعر و ادب پارسی
اشعار منصور خورشیدی

اشعار منصور خورشیدی

شعر و ادب پارسی

نقدی بر «آبی ناگهان»( امیرحسین بریمانی )

روزنامه آرمان 25 مرداد 1394


نقدی بر «آبی ناگهان»
" خورشیدی از آوانگاردیست‌های حقیقی امروز شعر است. "

 امیرحسین بریمانی

  «آبی ناگهان»، پیش بردن زبان است و بخشی از وظیفه شعریت رسیدنِ متن را در اشعار این کتاب، زبان بر دوش می‌گیرد. در سطحی بیرونی، راه برای فضای احساسی بسته شده و اشعار کارکرد احساسی خود را موقتا از خواننده پنهان می‌دارند. رمزگشایی اشعار در گرو کنارگذاشتن انتظارات مرسوم از ساخت‌های زبان و ترکیبات شعری است و سپس باور داشتن به رفلکس‌پذیری‌های زبان در ارائه سواحل نامکشوف خود. کارناپ عقیده دارد از زبان می‌توان برای صحبت راجع به زبان استفاده کرد و این امر در قالب نوعی فرازبان امکان پذیر است. آیا دقیق‌ترین تجلی فرازبانی که کارناپ بدان اشاره می‌کند در شعر نمود پیدا نمی‌کند؟ این موردی است که یدا... رویایی هم بدان اشاره می‌کند ولی فرازبان را آن طور که باید تصویر نمی‌کند. منصور خورشیدی از شاعران حجم است و رویایی بارها به او اشاره کرده است اما شعر حجم (چنانچه رویایی نیز اقرار می‌کند) روز به روز عنوانی کلی‌تر به خود می‌گیرد و نمی‌خواهد هیچ شعر پُر پیمانی را از زیر پرچم خود از دست بدهد! شاعران حجم را می‌باید از جرگه شعر حجم خارج کنیم و طی خوانشی انتقادی بررسی کنیم ارتباط آنها با حجم چگونه ارتباطی است. آیا عقاید حجمی بر آثارشان احاطه دارد و زیر لوای حجم قرار می‌گیرند یا ارتباطشان دو سویه است و بر هم تاثیرگذار؟ اگر از نوع دوم باشد و تنها چندی از مولفه‌های حجم را در آثار مشاهده کردیم، دیگر نمی‌توانیم و حتی نباید آنها را شاعر حجم بدانیم. دهه نود بیشتر از هر برهه زمانی دیگری، لازم به نگاه‌هایی برخاسته از عقاید پوپر مبنی بر ابطال‌پذیری نظریات دارد و راه باید برای جریاناتی نوین‌تر و در ادامه حجم باز شود تا دهه نود بتواند جریانات آوانگارد خود را بپروراند. رابطه منصور خورشیدی حداقل در «آبی ناگهان»، از شیوه دوم پیروی می‌کند و حتی خود شاعر هم اطلاعی از تاثیر‌گذاری و تاثیر‌پذیری دو سویه‌اش بر حجم ندارد! عابدین پاپی نیز راجع به خورشیدی می‌گوید: «منصور خورشیدی از مدغدغین شعر حجم محسوب می‌شود که با چاپ چهار مجموعه که ذکر آن رفت، درصدد برآمده تا طرحی نو را برای این سبک با صیانت از بن مایه آن بیافریند.» در صفحات 82 و 132 رویکردی نوین را در حجم می‌بینم: واژه‌ها و زبان هویتی مادی به خود می‌گیرند. به تعبیری می‌توان گفت زبان، موضوع اثر قرار نگرفته بلکه به نوعی دچار سوژه‌شدگی شده که گامی جلوتر از پساساختارگرایی دریدایی است: «می‌ترسم کلمات کوچک/ قانون رفتن را/ از رود بگیرند». به غیر از صفحات ذکر شده، زبان در سطحی دیگر مورد استفاده قرار گرفته است. خورشیدی در مقدمه کتاب به «پوست اندازی زبان»‌ اشاره می‌کند. برای فهم چیستی این پدیده ناآشنا، می‌باید باور رایج راجع به زبان را دریابیم. مواد خام در هنرها متفاوت است. چنانکه در موسیقی اصوات، نقاشی رنگ و غیره. در شعر مواد خام برای عوام مردم کاملا آشناست: واژه‌ها. جامعه همواره در حال استفاده از زبان و ساختارهای زبانی رایج است. خورشیدی برخلاف مینیمال‌ها زبان توده‌ها را کنار می‌گذارد و همسو با باور فرمالیست‌های روسی، زبان مورد استفاده در شعرش را در فرآیند آشنایی‌زدایی قرار می‌دهد تا شعر را ورای فرهنگ قرار دهد. پوست‌اندازی زبان که خورشیدی بدان اشاره می‌کند، در نزدیکی آشنایی‌زدایی مورد استفاده شکلوفسکی و همفکران اوست. خورشیدی از آوانگاردیست‌های حقیقی امروز شعر است. نظام شعر، نظامی یگانه نیست و شعر را از جهات گوناگون می‌توان مورد پیشروی قرار داد. رویکرد وی در پیشتازی، به چالش کشیدن بن‌مایه شعر (زبان) است. ترکیب‌های مورد استفاده در این مجموعه برای مخاطب (در هر سطحی از سواد) ملموس نیست: «وقتی هوش بهار/ از کمال کوه بالا می‌رود». افلاطون سرودن شعر را خطرناک می‌داند چرا که شوریدگی شاعر را به مخاطب انتقال می‌دهد و حتی او را به بی‌قانونی و آنارشیستی‌گری سوق می‌دهد؛ اما اگر احساس‌های نهفته در شعر دچار پیچیدگی‌های فرمی شده باشند، به نوعی تعدیل مابین احساسی‌گری و فرم خواهیم رسید و حتی در اشعار صفحات اولیه این مجموعه، بدون شکستن ساختارهای زبان نمی‌توان به معنای نهفته اثر دست یافت. پرسش اول: این پیچیدگی فرمی که از آن سخن می‌رود و همان فرآیند آشنایی‌زدایی را تشکیل می‌دهد چیست؟ بازی‌های زبانی. واژه‌ها بیرون از کارکردهای ممکن خود قرار گرفته‌اند و در پوسته بیرونی از معناگرفتن به خود مقاومت می‌کنند. زبان اشعار عملا نه نظامی نشانه‌ای است و نه نمایانگر صِرف پدیده‌ها. جعل صفت و اطلاق ظاهرا نابجای آن به ابژه‌ها، مخاطب را به تجاربی نو همراهی می‌کند: «آبشار بلند پر/ رسم پرواز می‌کند/ روی تفکر باد». رسالت ادبیات پیشرو تاثیرگذاری بر فرهنگ است، بر احساسات شناخته شده و پیشبرد عواطف به سواحل نامکشوف و تمامی این موارد به خوبی در «آبی ناگهان» پدیدار گشته‌اند. در مجموعه «ترس» چنین رویکردی را مشاهده می‌کنیم. یا حتی در صفحه 116 «اسطوره پرواز» برخوردی جدید با باورهای مرسوم دیده می‌شود. در این شعر ابتدا رخداد معرفی می‌شود و سپس با بیان فضای رخداد، مخاطب را به جست‌وجوی دال ترغیب می‌کند. صفات الحاقی به ابژه‌ها آنان را از امر واقع متمایز می‌کند و صفات نامرئی وجود و نمودی بیرونی می‌گیرند و حتی دست به اقدام می‌زنند. توصیفات در تحرک‌اند و بی‌آنکه مورد تمرکز قرار بگیرند، زمینه‌ساز رخدادهای بعدی می‌شوند. در گفتمانی درونی شعر، زبان را نقض می‌کند چرا که زبان بیانگر وجود اندیشه و تقابل با احساس است. زبان، ابزار اندیشیدن است ولی آیا می‌تواند دستمایه بروز احساس نیز قرار بگیرد؟ این مجموعه پاسخی روشنگر هدیه نمی‌کند و خود در جست‌وجوی پاسخ است.


برداشت مطلب از این صفحه

لینک خبر :  http://armandaily.ir/?News_Id=124411