منتشر شده در روزنامه ی نو آوران و فصلنامه ی الکترونیکی شعر چوک.
آبی ناگهان بر بوم نقاشی
نگاهی به مجموعه شعر ( آبی ناگهان ) منصور خورشیدی
آیدا مجیدآبادی
انواع هنر از زبان واحدی تبعیت می کنند که در بردارنده ی بخشی از تجربیات زیست شده ی بشری است.
هنر های مختلف با وام گیری ظرفیت های یک دیگر جهانی را پیش روی ما می نهند که از ورای منشور ذهن و اندیشه قابل تجزیه و بررسی است.
نقاشی و شعر از جمله هنر هایی هستند که به واسطه ی بهره گیری از تصویر میتوانند تأثیر گذار مستقیم و غیر مستقیم یک دیگر باشند. آنچه که ذهن نگارنده را به سیلان در انواع هنر واداشته، دریافت هایی است که از مجموعه شعر ( آبی ناگهان ) منصور خورشیدی به دست آورده است و این دریافت ها پرده هایی امپرسیونیستی از غالب این اشعار پیش روی ما می نهد.
کلود مونه و پیروان او با به کارگیری ظرفیت های تلاقی رنگ و نور بافت های طبیعت را به پرده های نقاشی کشاندند. رسم این پرده ها میسر نمی شد، مگر به واسطه ی فرود آمدن ضرب آهنگ های تند قلم، چنانکه بسیاری بر این باورند که اگر یک نقاشی امپرسیونیستی را از نزدیک مشاهده کنیم چیزی جز گلوله ها و برجستگی های رنگ نخواهیم دید و برای کشف اشکال به دست آمده از تبلور رنگها باید آن اثر را از دور نگریست.
به نظر می رسد که اشعار مجموعه ی ( آبی ناگهان ) تشابه عجیبی با نقاشی های امپرسیونیستی بر می انگیزد. گویی در هر تکه از شعر خورشیدی یک پرده ی نقاشی نهفته است که واژه های آن در تصاویری سیال قرار گرفته اند و خود تصاویر نیز در فضایی از رنگ، نور و هوا شناور اند. به طوری که وقتی ما به شعر نزدیک می شویم دچار سر در گمی و سیالیت می شویم، اما وقتی نگاهی کلی بر ساختمان اشعار می اندازیم با تابلویی شگفت و رنگارنگ رو به رو می گردیم که تصاویر خود را در هاله ای از نور به جلوه در می آورند:
«آنگاه ستارهای از دور
در اضطراب دقایق
نور به فکرهای پراکنده
میریزد»
یا:
«کوهستان حس
خیمه بر
دستهای تو میزند
وقتی گیسوان باد
میان طلوع مضطرب نور
پراکنده میشود»
تصاویر شعری منصور خورشیدی در سیلانی از نور و رنگ و هوا به سر می برند و گویی شاعر، واژگان آنها را در فضایی سورئال به متن پاشیده است، درست شبیه کاری که نقاشان امپرسیونیستی با پرده های خود می کردند، تا جایی که برخی بر این باور غلط بودند که آنها رنگ را به کمک یک تپانچه روی بوم شلیک می کنند، چرا که تشخیص ضربه های کوتاه و منقطع قلم از فضای نزدیک میسر نبود و اشکال در دریایی از رنگ و نور و هوا به نظر می رسیدند.
«تب تند آب
با دایرهها منور
چشم نهان
میان شن
باز میکند
حباب در امتداد باد
شکل آه میشود
آن گاه تلنگر باران
آب تمام دریا را
با نبض تند ماهی
خواب میکند»
همانطور که نقاشی های امپرسیونیستی به عکس شباهت دارند، اشعار منصور خورشیدی نیز به آلبوم عکسی می مانند که می توان پویایی و سیلان تصاویر را در اجتماعی از کلیت عکس مانند، منعکس دید که هر شعر را به تکه هایی از تصویر بدل کرده اند. چنان چه در شعر بالا ( آب ) در چند تکه ی عکس مانند به تصویر کشیده شده است، تصاویری متحرک که در نور ها، حبابها، باران و ... به سیلان در آمده و در چند تکه عکس منفرد اما منسجم به ثبت رسیده است و روند قطره تا باران را به ذهن متبادر می کند.
نور و رنگ سیال که چون پرده ای شفاف بر تصاویر خورشیدی کشیده شده اند گاه فضایی کاملاً رؤیایی و حتی رمانتیک به شعر می دهند تا جایی که خود شاعر نیز در این فضا تکثیر می شود و زمین و آسمان و زمان و بی زمان را به واسطه ی نور و رنگ به هم پیوند می دهد:
« اکنون که تاج گل
آراسته قیام میکند
خوشا به حال ماه و
ستارههای جوان
که راه به سمت آسمان
باز میکنند
نبض آب را بگیر
مرا میان آینه
تکثیر کن
زیرا، نفس یوسف
در من میروید»
لازم به ذکر است که کتاب ( آبی ناگهان ) که توسط نشر کندو در سال 1391 منتشر شده بود از سوی فصل پنجم تجدید چاپ شده است.
وت 5, 2016