اشعار منصور خورشیدی

اشعار منصور خورشیدی

شعر و ادب پارسی
اشعار منصور خورشیدی

اشعار منصور خورشیدی

شعر و ادب پارسی

سجاده روی ماه بینداز(2)( منصور خورشیدی )

سنگ و صخره 
** 
نیلو فران فرزانه 
در حوالی خنده 
از شانه های خم می افتد
سمت نهان سایه 
و نیم روخ افتاده روی کتیبه 
حافظه ی سنگ را 
معنا می کند کنار پیکری 
با رفتار راه 
که از متن ماه می روید 
و تیش های بی تاب 
در طبیعت تن 
ترس اتفاق را 
سمت هوا 
با سایه های مجهول 
طی می کند


منصور خورشیدی 
***

تب ناگاه 
**
با ضربه های بسیار 
حیرت چشم ها 
روی تاریک ترین کلمه 
سامان می گیرد
وقتی ظلمت همیشه 
شیب زمین را 
شبانه طی می کند 
و عبارتی از صدا 
دردهان ماه 
با نفسی از تب ناگاه 
کنارپیگری 
در حواشی سیاه می نشیند

منصور خورشیدی 
***

در غربت نگاه 
پرده از نیم رخ آب بر می دارد 
پرتاب یک اتفاق 
با دوایر درهم 
و بال در آستانه ی پرواز 
روی پلک های بسته 
رطوبت اندوه را 
با نشانه های پر 
در سر می نشاند 
آن گاه عتاب تن 
بلند تر از ترس مشترک
عادت دشت را 
در خواب یک آهو 
وسط سراب های موازی می ریزد

 

منصور خورشیدی

 


  


سجاده روی ماه بینداز(2) اشعار منصور خورشیدی خوانش اصغر معینی


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.