اشعار منصور خورشیدی

اشعار منصور خورشیدی

شعر و ادب پارسی
اشعار منصور خورشیدی

اشعار منصور خورشیدی

شعر و ادب پارسی

گفتگو با منصور خورشیدی( امیرحسین بریمانی)


گفتگو با منصور خورشیدی
شعر حجم و شعر خورشیدی
امیرحسین بریمانی
روزنامه بهار
  افلاطون سرودن شعر را خطرناک می داند چرا که شوریدگیِ شاعر را به مخاطب انتقال می دهد و حتی او را به بی قانونی و آنارشیتی گری سوق می دهد؛ اما اگر احساس های نهفته در شعر دچار پیچیدگی های فُرمی شده باشد، ما به تعدیلِ احساسی گری خواهیم رسید. در اشعار منصور خورشیدی، بیان فرمیک یک وضعیت شاعرانه نوعی از فاصله گذاری میان فرم و محتوا ایجاد کرده است که خواننده را مجاب به لغزش میان این دو خواهد کرد. لغزش پایان ناپذیری که به عدم قطعیت در دستیابی به معنا خواهد انجامید و ماندگاری شعر خورشیدی را تضمین می کند. منصور خورشیدی را به عنوان شاعری آوانگارد می شناسیم که دغدغه حجمی خود را حفظ کرده است. حال این سوال در مقابل ما خواهد بود که شعر حجم در دهه نود نیز پتانسیل رویکردهای نوین به شعر را در خود دارد یا خیر. در این گفتگو همچنین به موضوع شعر حجم و شعر خورشیدی پرداختیم و سعی داشتیم تفاوت یا شباهت میان این دو را تبیین کنیم.
در گفتگویی از یداله رویایی به عنوان شاعر همه زمان ها یاد کردید. حال آیا شعر حجم را نیز همه زمانی تصور می کنید؟ منظور من البته در آفرینش است. امروزه پس از گذشت چند دهه از مانیفست حجم،  شاعران کمتر به سمت نوشتار حجمی می روند و یا اگر هم مولفه هایی از حجم را خودآگاهانه به کار ببندند باز لقب حجم را بر نمی تابند. اگر قائل به یک حرکت تطوری در شعر باشیم، شعر حجم به زمان ابطال خود برای گذر به شیوه های نوین تر، نزدیک می شود.
سوالی که با چنین مکانیسم ذهنى مطرح می شود ، با پیش فرض،داوری و زمان ابطال به سراغ شعر حجم مى آید . باید بداند که شعر حجم فرصتی برای تاویل و هرمنوتیک ایجاد می کند . برای مدام تازه شدن،  بیانیه ی دوم تفسیر نگفته ها بود و بیانیه سوم شعر حجم با استحکام و قدرت بیش تری منتشر شد . زیرا ( برد ملی و بین المللی ) دارد . همه زمانی و همه مکانی است. از زمان شروع تا امروز تمام پله های تحول را در شعر و در ادبیات معاصر طی کرد . به ویژه در دهه هفتاد چهره های پیدا و پنهان شعر حضور خود را اعلام کردند.  نسبت های بسیاری میان رویکرد پدیده شناختى هوسرل با شعر معاصر و آوانگارد ایران وجود دارد . و با استمرار در خواندن شعر مدرن می توان به این تفکر نزدیک شد .
در اصل بیانیه حرف هائی بود که جامعه ادبی پذیرفت .دو کتاب "از حاشیه تا متن " و " حتای مرگ " گواه این حرف است . در هر صورت بد فهمی در همه ی سبک ها و سلیقه ها دیده می شود . در فرانسه دادائیست ها و در روسیه فرمالیست ها . در شعر ایران و در شعر این دهه نیز بی قاعده  به ساده نویسی و ساده اندیشی افتادیم بدون معیار، دستور زبان و منطق زبان را ندیده گرفتیم . زبان گفتار را جانشین زبان معیار کردیم . هرگز به شکل بازتری به زیباشناسی شعر و فرم شعرارتباط برقرار نکردیم . در نتیجه شعر حجم با همان نگاه، جایگاه مستحکمی برای خود خلق کرده است . و زمینه ی باز تری برای نسل فردای شعر فراهم می کند .
تنظیم مانیفست در تقابل با تجربه گری در شعر است. چراکه تجربه گری، ارائه پیشنهاداتی خودانگیخته به فُرم شعر است و نه برساختن تئوری و زیباشناسی و نهایتا اتخاذ آن. آوانگاردیت شعر حجم در زمان مانیفست به رویکرد نوین و ساختارمند خود به شعر بود. حال اگر آن ساختارها در جامعه ادبی تثبیت و درونی شده باشد، احتمالا دیگر نتوانیم شعر حجمِ دهه نود را آوانگارد بپنداریم. با این تفاسیر آیا ضرورت بازتعریف یا ارائه مانیفست بعدی شعر حجم احساس نمی شود؟ یا شعر حجم به کلی دغدغه آوانگارد بودن ندارد؟
بیانیه شعر حجم به دنبال چنین پدیده ای بوده است ، زیرا رفتار خود را به کسی تلقین نمی‌کند و می خواهد که رها و آزاد و در تعلق تفکری نباشد .مکانیسم ذهنى شعر امروز چنین دریافتی را از مخاطبان حرفه ای شعر توقع دارد و شعر حجم می خواهدکه ذهن خواننده ی امروز با دریافت نوتری به روز شود . به اعتقاد من در این دهه بیانیه ها و مانیفست ها کارساز نیستند . و تا هنوز هم شعر امروز ایران را شعر دهه چهل تغذیه می‌کند . شعری که سمت و سوی باز تری به جهان کلمه و تصویردارد . دریچه ای که برزبان شاعران شعر حجم گشوده می شود ، مفتاحی برای درک تازه از قرائت شعر است . شما از شعر آوانگارد همین توقع را دارید . که توانسته است ظرفیت‌های قوی تری از زبان را وارد شعر کند.چراکه هوش شاعران آوانگارد پشتوانه غنی دارد و مرز جستجوهای غیر اصیل و تکراری را درهم می‌ریزد.دهه پنجاه و دهه هفتاد هر بار تلنگر بیداری به ذهن و زبان‌ها زده شد چون شاعران این نوع از هنر کلامی زبانی بی‌مرز و ذهنیتی مستقل دارند و نگاهی " به سوی خود چیز ها " و چیز هائی که در خود هستند و رها از هر تعینی رویکرد تازه به پدیدار شناسی هوسرل دارند . پس نیازی به تفسیر ، تعبیر و تاویل در مورد بیانیه نداریم . همه ی آن چیزی که از مانیفست حجم داریم . اگر خوب بخوانیم . مجهز می شویم . تا ذهن خود را سمت نادیده ها و نا گفته های جهان هستی هدایت کنیم . 
منتقدان بر سر حجمی بودن اشعار شما اتفاق نظر ندارند. برخورد شما با این قضیه چیست؟ واگذار کردن این موضوع به مفهومِ تکثر معنا و هرمنوتیک، اینجا نوعی منفعل بودنی ست که از اعتبار ساقط کردن را معنی می دهد. به هر حال مرگ مولف هم به شکل نگرفتن گفتمان میان مولف و منتقد نظر نمی دهد.
مهم نیست که منتقدان در مورد شعر من چه نظری دارند . مهم این است که نظر به شعر حجم دارند . مهم مخاطبان حرفه ای شعر هستند .  هرچه باشد اعتبار کسی از دست نمی رود و به اعتبار کسی افزوده نمی شود . شعر در جایگاه خود از ویژگی های مدرن  برخوردار است و هر منتقدی می تواند داوری خود را در برابر خواننده ی شعر قرار دهد . هر کس می‌تواند به تغییر واقعیت بپردازد و کشف حجم کند، توقّف فیزیکی در جهان اشیا موجب می‌شود که شاعران واقعیّت مفهومی شیئی را عوض کنند . تا به مفاهیم دلخواه در ابعاد متفاوت دسترسی پیدا کنند. روایت های زیادی در این سمت نگاه دیده می شود . که ریطی به حجم ندارد . زیرا روایت در شعرحجم قابل اعتنا نیست . . شعر حجم خطاب جهانی دارد تن به تفکر جامعه ی مدرن ادبی می زند  تا مرز جغرافیای بسته ی ذهن را بشکند و پنجره ای باز کند تا جهان ندیدنی را زیر گستره نگاه و خیال ترسیم کند . برای کسانی که بهره از هوش برتر دارند. تصرفی در جهان هستی شاعر را  به سمت علت اولی سوق می دهد . کسانی که دوست دارند شعر حجم را با  زبان شناسی رولان بارت و سوسور و هرمنوتیک گادامر ، و چند استناد به لیوتار و یا شالوده شکنی تحلیل کنند راه به جائی نمی برند . حضور بی واسطه مشاهدات شاعر را گسترش یافته تر برابر خواننده ی حرفه ای شعر قرار می دهد .
در ابتدا، حجمی شدن شما یک برگزینش و انتخاب آگاهانه بود یا ناخواسته متوجه انطباق خواسته های حجم با رویکرد خودتان به شعر شدید؟
انتخابِ شاعرکشف رابطه مندی تجربه هایی است که در باز آفرینی و هم زیستی شاعر با جهان پیرامون اَش اتفاق می افتد . این باز آفرینی و انطباق در بُعدی از جهان صورت می گیرد که تجربه های پدیدار شناسانه به مثابه بازسازی یا باز خوانی مجدد جهان و کشف فرمی از جهان که جهت نگاه شاعر را می سازد. انتخاب آگاهانه در این قلمرو ، قائم به مشاهده و تجربه ی حضوری با شاعران حجم گرا است . جائی گفتم که: ما در جوانی تخیل بلند پرواز داشتیم و خود دست به ترکیب بیانیه بردیم با عنوان " شعر محض " وقتی نگاه خود را با شاعرانِ  شعر دیگر ، موج نو و شعر حجم  همسو دیدیم . سعی کردیم در این تعامل فکری به تبادل فکر کنیم و در مبادله است که معادله ها عوض می شود و ادغام گوهرین شکل می گیرد . شاعردرعبور ذهنی از میان واقعیت ها و رها از هر قیدی می تواند جهان ذهنی خودرا به آن سوی واقعیت پرتاب کند، به طورى که وقتى از آن سوى واقعیت بیرون مى آید با یک تجربه و با یک واحد حرف بیرون مى آید و همان واحد حرف را حرکتی براى رفتن به ماوراء واقعیت مى کند .
شعرمدرن نیاز به تبادل تنگا تنگ فضاى زبانى و فضاى غیرزبانى دارد توصیف زبانِ شعر به کمک استعاره هاى فضایى و خلق تصویر های سه بُعدی براى قرار گرقتن در مرکز چنین تبادلى باید درعبوراز میان فاصله‌های زبانی و پدیدار شناسی موجود خلق واقعیت کنیم. تا در عبور از قلمرو دانائی . به کشف و شهود برسیم و چشم انداز تازه ای از جهان شعررا در گذر از جهان زندگی برابر خواننده ی شعر قرار دهیم .
شما پس از دو مجموعه شعر در سال های 77 و 80 تا سال 93 با "آبی ناگهان" کتابی چاپ نکردید. دلیل این سکوت یک دهه ای چه بود؟
از اوایل دهه ی پنجاه تا امروز لحظه ای را بی بهره از تبسم شعر نبوده اَم . زمان سوخته ، سکوت و توقف در زندگی شاعرانه راه ندارد . در این فاصله همیشه تلاش کردم تا تلنگری به تقکر شاعران جوان بزنم . زیرا نسل امروز بی هراس از سیاهی راه ذوق شکفتن دارد و مدام روییدن را در خود بارور می کند .آن گونه که خود در میان ظهورجریانات متنوع درشعرمعاصر درروش ها ، منش ها وگرایش های متفاوتِ  جریان شناسانه و سبکی با تفکر شاخص به سویه های جدید ، مدرن و تاثیر گزار شعر حجم رسیده ام .
سکوت برای رسیدن به خود ، به کلمه و به معرفتی که در کلمه هست برای شاعر فرصت است . در این فضیلت وقت خروج از خود لازم است . گاهی باید از خود فاصله بگیریم .تا در توقف های تامل برانگیز درون شاعر به تکوین شعر برسد . جست و جو های شاعر در شریعت شعر شکل تازه تری از بیان را برابر نگاه می نشاند ، او را به جایگاه اصیل شعر می رساند . چون مکانیسم ذهنى او در این رویکرد به جهان شعر وابسته است . رسم همین حرکت البته از فراز و فرود هایی برخوردار بود که راه و رسم جدید را در ذهن و زبان شاعر باز کرد .
 در مقمه ی " آبی ناگهان " خواندیم :  " گردشی آگاهانه در زاویه‌ی دید ، طی طریق برای رسیدن به یک فاکتور استعلایی در رسیدن به علت غایی همزادکردن طلیعه‌ی تازه ی زبان در معرفت. مناسباتی که زمینه دیدار را فراهم می‌کند تا حذف غیاب صورت گیرد و “من سوم "، آن حضور ناگهان در زبان شاعر خلق شود و به تغییر واقعیت بپردازد . "
آبی ناگهان یک دگراندیشی در طبیعت است و از طرفی از اشعار کوتاهی تشکیل شده که از ساختار گزین گویه تبعیت می کند. در مجال ِ اندک هر شعر، شکستن نگرش پیشین مخاطب راجع به طبیعت و سپس تحمیل نگاه شما (به مثابه مولف) بدان تا چه حد ممکن است؟ به طور کلی در شعر شما می توانیم نوعی از "تحمیل" را باز شناسیم؟
چرا تحمیل . در آبی ناگهان ،اسطوره یا ارجاعات بیرونی دیده نمی شود تأملات مدید  شاعر را به مرحله ای از رمزگشایی رساند تا حرکت ها ی خزنده در خلوت ذهنی حضور خود را آشکار کند وعناصر میانجی و تجربه شده  پشت سر گذاشته شود. زیرا تن به تحمیل تفکر از پیش تعیین شده نمی دهد و این امر ممکن نیست مگر آن که تحولی برای تعالی در زبان شعرمشاهده شود . شاعران بعد نیما هم  کار خود را کردند و همیشه آزاد بوده‌اند و در قید تفکری نبوده اند.در جستجوی کشف تازه‌ی زبان در مکانیزم خیال ، هرجا نیازی بود نظریه ای صادر می کردند . تا حرف خودرا به اهل قلم ابلاغ کنند .رهبری این جریان بزرگ درمانیفست شعر حجم با رویائی بود. در مورد شعر ناب . شعر سپید . موج نو و شعر دیگر نیزهمین اتفاق شکل گرفت.اما اقبال بیانیه در شعر حجم از دیگران بیشتر بوده است. معمار بزرگ شعر حجم . هرگز سلیقه‌ها و تکنیک‌های شخصی خود را در رسیدن به حجم‌های ذهنی و پریدن های از سه بعد به کسی تحمیل نکرد ، از واقعیتِ بیرون زبانی تا واقعیتِ مادر، سکوى پرشى براى شاعر مدرن وجود دارد . این حرف " دگر اندیشی در طبیعت " را در شمار درک شما از طبیعت آوانگارد شعر می دانم چرا که شاعران این نوع از هنر زبانی به طبیعت اشیا و پدیده ها تعدی می کنند و شاعران شعر دیگر هم ، آوانگارد ها و شاعران حجم گرا نیز با چنین رویکردی نگرش ذهنی خود را نسبت به جهان پدیده ها در پرانتز می گذارند .تکنیک ، فرم و خلق تصویرهای فضائی در شعر موجب می شود . تا ازسطوح ساده ی تصویر های تجسمی و عینی به تندی عبور کنند . تا دریچه ای به سمت جهان ندیدنی باز کنند .
آینده شعر شما بر اساس ضروریات زیستی تان شکل خواهد گرفت یا هدفمندی خاصی را در نظر دارید؟
راه رفته رفتار می طلبد تا با فراسوی ندیده ها دیدار کنیم . چشم اندازی فراتر از نوستالژی موجود برای متحول کردن نگاه برای بهتر دیدن و بهتر خواندن و مرز های بسته ی ذهن را از راه پیش رو برداشتن و طی طریق در ملازمت کردار های زمانه باکلمه و با شعر  . هدفی که در ابعاد وسیع تری طرح‌ریزی شده است  . همه ی عوامل می تواند پیش‌زمینه‌ای باشد برای درک و دریافت سرعت در مکانیزم خیال،نه در سطح که در عمق ابعاد سه گانه و رسیدن به فاصله های فضائی بین دو چیز چون فضای حجم خوانش ذهنی می‌سازد، که تکه‌های تعالی در آن بسیار دیده می شود .
در شعر معاصر و آوانگارد امروز ضرورت برخی حرف های نگفته احساس می شود . برای جهت دادن هیجان جان در جهان واژه ها ، در شعر مدرن علامت‌ها و نشانه‌هایی وجود دارد تا یک موقعیت در موقعیتی دیگر خلق شود و پیش‌زمینه‌ای باشد برای درک و دریافت سرعت و حرکت در بُعد سوم حرف ، تا مخاطبان شعرنیز درعبور از ساحت‌ معنا و شکستن شالوده‌های معنایی شکلی از  زبان شعر را در کشف رابطه ها هنگامه ی عبوراز میان تجربه ها در رفتار راه و در فاصله سکون و حرکت در ذهن و زبان خود مستقر کنند.
به هفت پَرده از نگاه تو می‌افتد / خسروانی عشق
تا
راز نهفت آفتاب در هم بریزد
خیال آدم از جاذبه‌های مدام پُر می‌شود 



****************************


نقدی بر آبی ناگهان؛ اثری از منصور خورشیدی

نگاهی بر جریان آشنایی زدایی در آبی ناگهان

نویسنده : امیرحسین بریمانی

چاپ شده در روزنامه آرمان

  آبی ناگهان پیش بردن زبان است و بخشی از وظیفه شعریت رسیدنِ  متن را در اشعار این کتاب، زبان بر دوش می گیرد. در سطحی بیرونی، راه برای فضای احساسی بسته شده و اشعار کارکرد احساسی خود را موقتا از خواننده پنهان می دارند. رمزگشایی اشعار در گرو کنارگذاشتن انتظارات مرسوم از ساخت های زبان و ترکیبات شعری ست و سپس باور داشتن به رفلکس پذیری های زبان در ارائه سواحلِ نامکشوف خود.  کارناپ عقیده دارد از زبان می توان برای صحبت راجع زبان استفاده کرد و این امر در قالب نوعی فرازبان امکان پذیر است. آیا دقیق ترین تجلی  فرازبانی که کارناپ بدان اشاره می کند در شعر نمود پیدا نمی کند؟ این موردی ست که یداله رویایی هم بدان اشاره می کند ولی فرازبان را آن طور که باید تصویر نمی کند. منصور خورشیدی از شاعران حجم است و رویایی بارها به او اشاره کرده است اما شعر حجم (چنانچه رویایی نیز اقرار می کند) روز به روز عنوانی کلی تر به خود می گیرد نمی خواهد هیچ شعر پُر پیمانی را از زیر پرچم خود از دست بدهد ! شاعران حجم را می باید از جرگه شعر حجم خارج کنیم و طی خوانشی انتقادی بررسی کنیم ارتباط آن ها با حجم چگونه ارتباطی ست. آیا عقاید حجمی بر آثارشان احاطه دارد و زیر لوای حجم قرار می گیرند یا ارتباطشان دو سویه است و بر هم تاثیر گذار؟ اگر از نوع دوم باشد و تنها چندی از مولفه های حجم را در آثار مشاهده کردیم، دیگر نمی توانیم و حتی نباید آن ها را شاعر حجم بدانیم. دهه نود بیشتر از هر برهه زمانی دیگری، لازم به نگاه هایی برخواسته از عقاید پوپر مبنی بر ابطال پذیری نظریات دارد و راه باید برای جریاناتی نوین تر و در ادامه حجم باز شود تا دهه نود بتواند جریانات آوانگارد خود را بپروراند. رابطه منصور خورشیدی حداقل در آبی ناگهان، از شیوه دوم پیروی می کند و حتی خود شاعر هم اطلاعی از تاثیر گذاری و پذیریِ دو سویه اش بر حجم ندارد ! عابدین پاپی نیز راجع خورشیدی می گوید : ((منصور خورشیدی از مدغدغین شعر حجم محسوب می شود که با چاپ چهار مجموعه که ذکر آن رفت ، در صدد بر آمده تا طرحی نو را برای این سبک با صیانت از بن مایه آن بیا فریند)).

  در صفحات 82 و 132 رویکردی نوین را در حجم می بینم :  واژه ها و زبان هویتی مادی به خود می گیرند. به تعبیری می توان گفت زبان، موضوع اثر قرار نگرفته بلکه به نوعی دچار سوژه شدگی شده که گامی جلوتر از پساساختارگراییِ دریدایی است :

می ترسم کلمات کوچک

قانون رفتن را

از رود بگیرند

 به غیر از صفحات ذکر شده، زبان در سطحی دیگر مورد استفاده قرار گرفته است. خورشیدی در مقدمه کتاب به ((پوست اندازی زبان))‌ اشاره می کند. برای فهم چیستی این پدیده ناآشنا، می باید باور رایج راجع زبان را دریابیم. مواد خام در هنرها متفاوت است. چنانکه در موسیقی اصوات، نقاشی رنگ و غیره. در  شعر مواد خام برای عوام مردم کاملا آشناست : واژه ها. جامعه همواره در حال استفاده از زبان و ساختارهای زبانیِ رایج است. خورشیدی بر خلاف مینیمال ها زبان توده ها را کنار می گذارد و هم سو با باور فرمالیست های روسی، زبان مورد استفاده در شعرش را در فرآیند آشنایی زدایی قرار می دهد تا شعر را فرای فرهنگ قرار دهد. پوست اندازیِ زبان که خورشیدی بدان اشاره می کند، در نزدیکی آشنایی زدایی مورد استفاده شکلفسکی و همفکران اوست. خورشیدی از آوانگاردیست های حقیقی امروزِ شعر است. نظام شعر، نظامی یگانه نیست و  شعر را از جهات گوناگون می توان مورد پیشروی قرار داد. رویکرد وی در پیشتازی، به چالش کشیدن بن مایه شعر (زبان) است. ترکیب های مورد استفاده در این مجموعه برای مخاطب (در هر سطحی از سواد) ملموس نیست :

وقتی هوشِ بهار

از کمالِ کوه بالا می رود

افلاطون سرودن شعر را خطرناک می داند چرا که شوریدگیِ شاعر را به مخاطب انتقال می دهد و حتی او را به بی قانونی و آنارشیتی گری سوق می دهد؛ اما اگر احساس های نهفته در شعر دچار پیچیدگی های فُرمی شده باشند، به نوعی تعدیل مابین احساسی گری و فرم خواهیم رسید و حتی در اشعار صفحات اولیه این مجموعه، بدون شکستن ساختارهای زبان نمی توان به معنای نهفته اثر دست یافت. پرسش اول: این پیچیدگی فُرمی که از آن سخن می رود و همان فرآیند آشنایی زدایی را تشکیل می دهد چیست؟ بازی های زبانی. واژه ها بیرون از کارکردهای ممکن خود قرار گرفته اند و در پوسته بیرونی از معناگرفتن به خود مقاومت می کنند. زبان اشعار عملا نه نظامی نشانه ایست و نه نمایانگر صِرف پدیده ها. جعل صفت و اطلاق ظاهرا نابجایِ آن به ابژه ها، مخاطب را به تجاربی نو همراهی می کند :

آبشار بلند پَر

رسم پرواز می کند

روی تفکر باد.

رسالت ادبیات پیشرو تاثیرگذاری بر فرهنگ است، بر احساسات شناخته شده و پیش برد عواطف به سواحل نامکشوف و تمامی این موارد به خوبی در آبی ناگهان پدیدار گشته اند. . در مجموعه ((ترس)) چنین رویکردی را مشاهده می کنیم. یا حتی در صفحه 116 ((اسطوره پرواز)) برخوردی جدید با باورهای مرسوم است. در این شعر ابتدا رخداد معرفی می شود و سپس با بیان فضایِ رخداد، مخاطب را به جستجوی دال ترغیب می کند. صفات الحاقی به ابژه ها آنان را از امر واقع متمایز می کند و صفات نامریی وجود و نمودی بیرونی می گیرند و حتی دست به اقدام می زنند. توصیفات در تحرک اند و بی آنکه مورد تمرکز قرار بگیرند، زمینه ساز رخدادهای بعدی می شوند.

 در گفتمانی درونی شعر، زبان را نقض می کند. چرا که زبان بیانگر وجود اندیشه و تقابل با احساس است. زبان، ابزار اندیشیدن است ولی آیا می تواند دست مایه بروز احساس نیز قرار بگیرد؟ این مجموعه پاسخی روشنگر هدیه نمی کند و خود در جستجوی پاسخ است.


برداشت از سایت امیر حسین بریمانی این صفحه