عصر تمام فاصله ها
روی پلک های بسته
طی می شود
تا کبودی آسمان
میان ابدیت رنگ
اقاقیا را در سینه های باز
مدال رابطه کند
منصور خورشیدی
**
بانو ، صدای تو کوتاه
روی زبان گل میرقصد
به خواب آب
نگاه کن
چه افت و خیز غریبی
درون پنجره جاریست
منصور خورشیدی
**
ارتفاع فرزانگی
با رعشههای ابریشم
درجان من میریزد
با طعم واژههای سرخ
حافظهی سنگ را
نگاه تو
معنا میکند
با رفتار راه
که از متن ماه میروید
منصور خورشیدی