اشعار منصور خورشیدی

اشعار منصور خورشیدی

شعر و ادب پارسی
اشعار منصور خورشیدی

اشعار منصور خورشیدی

شعر و ادب پارسی

کمانه‌ای از انتهای فواره با قامت آب ( منصور خورشیدی )

 

کمانه‌ای

از انتهای فواره
با قامت آب
شتاب می‌گیرد
تا پهنای علف
طول سایه را
به سرعت طی کند
میان زخم کهنه و
کتف‌های بریده
آستین درآستانه‌ی باد
بی پرده می‌نهاد



 منصور خورشیدی