سفر از کدام سو
آغاز میکنی
که واژه های مردد
به رقص فاصله می خندد
تو سرنوشت کدام
از کتاب جهانی
که شانههای تو
از افق خالی است
در ارتفاع کدام کوه
پژواک نام تو
خط شتاب را
میان آینه میشکند
منصور خورشیدی
**
جائی برای رسم
رسم گلدسته های نامرئی
پیدا نمی کنم
بخت های آویخته بر شانه
منطق جستجو
از من می گیرد
و اضطراب تن
خسته ، کنار گلدسته
بی رسم می ماند
منصور خورشیدی