اشعار منصور خورشیدی

اشعار منصور خورشیدی

شعر و ادب پارسی
اشعار منصور خورشیدی

اشعار منصور خورشیدی

شعر و ادب پارسی

هلاک ماه می‌شود این نگاه( منصور خورشیدی )

نبض لحظه‌ها میان شاخه‌های جوان 


** 

هلاک ماه

می‌شود این نگاه

در سطح ساده‌ی اشیا

گسیو به باد می‌دهد

این ترس ناگهان

در هوای راه

وقتی آسمانِ تو را

حضور ستاره‌ها

پُر می‌کند در فضا 


**

در ادامه‌ی اعداد

سراسیمه گم می‌شود

جدول زمان

میان هفت و هفتاد و نه

چه سرزمین سپیدی 

که تن با زمزمه‌ی گیاه

در طول راه

رشد می‌کند

و نبض لحظه‌ها

میان شاخه‌های جوان 

می‌رقصد


**

بالاتر از حاشیه‌ی رود

خیال باران

روی خلوت سنگ

به خواب می‌رود

هوای حاشیه بی‌رنگ 

در پشت شیشه‌ها

گیسو به باد می‌دهد

مثل سایه

در سیاهی چشم


**

حول هوای تردید

پرسه می‌زند چشم

کنار سرگیجه‌های بی وقت

مثل شکوه گل

در کتف نیلوفران

اینک که نبض طبیعت

حادثه در چشم‌های مست

و سایه روی هزار آینه 

گسترده می‌کند

با آه دمادم

در تبادل دیدن


**

همیشه طنین ترس بود و

سرعت سیاه نور

فواره‌های جوان

گام بر می‌دارند

سمت کودکی ماه 

تا کمال افتادن را

تجربه کنند

وسط دوایر در هم


 


منصور خورشیدی

پنج شعر از مجموعه : آبی ناگهان