اشعار منصور خورشیدی

اشعار منصور خورشیدی

شعر و ادب پارسی
اشعار منصور خورشیدی

اشعار منصور خورشیدی

شعر و ادب پارسی

نیلوفران فرزانه درحوالی خنده ( منصور خورشیدی )

 

نیلوفران فرزانه
درحوالی خنده 
از شانه‌های خَم می‌افتند
سمت نهان سایه 
**
تپش‌های بی تاب 
در طبیعت تن
ترس اتفاق را
سمت هوا
با سایه‌های مجهول
طی می‌کنند
**
و عبارتی از صدا 
در دهان ماه
با نفسی از تب ناگاه
کنار پیکری
درحواشی سیاه می‌نشیند
**
درغربت نگاه 
پرده از نیم رخ آب بر می‌دارد
پرتاب یک اتفاق
با دوایر درهم
**
و بال در آستانه‌ی پرواز
روی پلک‌های بسته
رطوبت اندوه را
با نشانه های پَر
در سر می‌نشاند
**
عتاب تن
بلندتر از ترس مشترک
عادت دشت را
در خواب یک آهو 
وسط سراب‌های موازی می‌ریزد

 

منصور خورشیدی

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.