اشعار منصور خورشیدی

اشعار منصور خورشیدی

شعر و ادب پارسی
اشعار منصور خورشیدی

اشعار منصور خورشیدی

شعر و ادب پارسی

تنگ حوصلگیِ خاک ( منصور خورشیدی )

1
تنگ حوصلگیِ خاک
نفس تازه می کند
تا رگ جان بجُنبد و
جهان رنگ
مثل نور
به تختگاه سینه
بریزد.
2
عطش تن
با دهانِ طلب
دشت بی وقت را
در خیال آهو
می نشاند
تا حسرت پریدن
از پلّکان هفتم
در حیرت مدام
حدیث راه تو
باشد.
3
تا پرده از هوا بگیری
گردش پنهان دیده
میان دل 
دایره می شود
آن گاه 
ماهِ تمام بدر
در پیشانیِ تو کوتاه
به غایت مقصود
هلاک می شود!
4
نقصان نور
فتنه در اندام می اندازد
تظاهر تن
حرمت یگانه را
بیگانه می کند
امّا 
غوغای مست
در رقص
خاکستر مبارک سوختن را
بوسه می زند.
5
تا خطبه ای
با نام دل بخوانم
نقش همیشه ی تابان
به هفت اندام
بَدر جهان را
به جادو
بر ورق آهو می نویسد.
آن گاه 
رسول گل 
نیلوفر
مست بوسه می شود!

 

منصور خورشیدی

مجموعه شعر \" از فکر های باتو \"

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.