اشعار منصور خورشیدی

اشعار منصور خورشیدی

شعر و ادب پارسی
اشعار منصور خورشیدی

اشعار منصور خورشیدی

شعر و ادب پارسی

صدای ساده ی سنگ ( منصور خورشیدی )

 

بی قاعده به دریا می ریزد . این رود

**
صدای ساده ی سنگ 
روی شبنم 
شکسته های بلند هجا را
در هوای راه 
پراکنده می کند
زمزمه ی طویل این رود 
بی قاعده به دریا می ریزد 
در انحنای این همه امواج 
زبان بسته ی ساحل 
از حیرت کمانه های سفید 
هوش به نبض طبیعت می دهد
تا راه به پلک های منتظر باز کند


منصور خورشیدی
**


به رفتار آب نگاه کن

**
اندوه آسمان 
میان امیران دشت
منتشر می شود
طلوع فاصله
در پوست سیب
عصب آب را
در امتداد رود 
تا می کند
صخره با طعم سرخ
آهسته روی پلک مار 
به خواب می رود


منصور خورشیدی
**

غم‌انگیزترین لحظهٔ طنینِ درد
در صورتِ ساکت،
سقوطِ ستاره در آب است ؛
حضور تو در کدام آینه معنا می‌شود ؟
وقت آن نیست که گل‌های خُفته در دامنِ دشت،
ارتفاع آسمان را درهم بریزند ؟

 

منصور خورشیدی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.