صبح بیصدا
**
دستان افراشته
بی فاصله از ماه
شوکت شبانه را
به تکرار زخمهها
ترانه میکند
کنار شکوفههای معلق
و هوش کنگره ها
طلسم تمنا را
میشکند
دمدمههای صبح بیصدا
آن گاه تلنگر باران
آب تمام دریا را
با نبض تند ماهی
خواب میکند
منصور خورشیدی
مجموعه شعر : آبی ناگهان