اشعار منصور خورشیدی

اشعار منصور خورشیدی

شعر و ادب پارسی
اشعار منصور خورشیدی

اشعار منصور خورشیدی

شعر و ادب پارسی

راز آوازهای نهان بستر معرفت می سازد (منصور خورشیدی )


واژه های افراشته  

**


راز آوازهای نهان 

بستر معرفت می سازد 

برای گلهای بی تکلم 


لب از معمای همین لحن 

بر شانه های برگ سبک می رقصد 

و ارتعاش عریان شاخه ها 

بی عبور باد 

روی خیال گل خانه می کند 


منصور خورشیدی 

** 

از ضلع سپید وقت 

به آسمانِ ساده ی آن سو می رسی 


وقتی فاصله های رسیدن را 

اتفاق های پیاپی 

پُر می کند 


ترس در صدایم زیبا می نشیند 

آن گاه که 

بر آستان تو ایستاده اَم 


روی واژه ها ی افراشته 

با تکه هایی از آب 

و تکه هایی از آبی 

و اندکی از بهانه های هوش 


منصور خورشیدی 

** 


به حس ریشه و 

آشوب برگ ها سوگند 

کمی پرنده و 

تصویر دست و 

اندکی پرواز 

برای من کافی ست 


منصور خورشیدی 

** 


اینک که قطره های حبات* 

در سرخی رگان تو 

پرتاب میشوند 

دل به تبسم ساده می سپاری 

جنب نیلوفرانی که با رمز آب 

از خواب بر خاسته اند 




منصور خورشیدی 

بر گزیده از کتاب آبی ناگهان


  



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.