وقتی ترس در هوای مست می رقصد
**
میترسم
باران ببارد و
پنج کودک نشسته
در آستانهی در گاه
هیبت هوا را
با شانههای شکسته
روی نقشهی بی نام
امضا کنند
+
میترسم
کلمات کوچک
قانون رفتن را
از رود بگیرند و
تن به تقدیر خود
بسپارند
و آسمان را
با نام کبوتران
سیاه کنند
+
میترسم
که ترس روی آینه
هلاک شود و
هزاران هجای کوتاه
عطر دریا را
در هم بریزند
رو به روی پنجره باز
+
میترسم
سفر کنم وسنگ
اندوه صخرهها را
روی پندار پرنده
سنجاق کند
وترازنامهی دشت
عظیم تر از دریا
نبض تمام هستی را
به منشور کف
بسپارد
+
میترسم
هراس نخستین
زیر پوست ماه
اتفاق شود و
شانه های جوان
جسارت خندههای سرد را
در استخوان من
بترکانند
+
میترسم
زخم حنجره
روی دهان سرخ
بریزد و
هوای گریز
در ضیافت مرگ
بسته بماند
و جهنم درد
در رگان من
هندسهی ترس را
روی آینه
تکثیر کند
منصور خورشیدی
مجموعه شعر " آبی ناگهان "