اشعار منصور خورشیدی

اشعار منصور خورشیدی

شعر و ادب پارسی
اشعار منصور خورشیدی

اشعار منصور خورشیدی

شعر و ادب پارسی

تن به پهلو ی من می زد( منصور خورشیدی )


معماری تاریخ
**

تن به پهلو ی من می زد
جهان بی حصار
کنار لنگری
میان شن های همیشه
برابر صفی
یا میراث صدف
و صدایی
با بوی سنگواره

کفی
با حباب خالی
فواره ای
با کمانه های سرخ
صخره ای
با مردان خفته
که هندسه ی اندامشان
معماری تاریخ را
در خود دارد


منصور خورشیدی
مجموعه شعر" از فکرهای باتو"


نویسنده افسانه نجومی 

ساختار منسجم ، تصاویر عینی ، طبیعت گرایی، توجه به ساخت ترکیبات اضافی ،
بیان تغزل گرای شعر، نگرش سورئال به هستی و وقایع جهان پیرامون و تلفیق آن
با رویکرد رئال و واقع نگر ، از مختصات شعر مفهوم گرای "معماری تاریخ "
به شمار می آیند.
در این شعر شاعر به یاری شبکه ای از مفاهیم تغزلی که در نهایت حلقه ی
ارتباطی نمود احساسات و جهان نگری های شاعرانه محسوب می شوند .
به بسط معناهای متعارفی روی خوش نشان می دهد که در طنینی تغزلی
قابل رصد شدن هستند. خورشیدی اما با رویکردی امپرسیونیستی از
موقعیت پر تنش آدمی در جهان هستی سخن می گوید و به بازنمایی
دنیایی که پیش رو دارد ، می پردازد و بدین ترتیب از همان اولین
مونولوگ مخاطب را در معرض رخدادهای جهان پیرامون قرار می دهد.
تن به پهلوی من می زد
جهان بی حصار
کنار لنگری
میان شن های همیشه
گویی شاعر عارف - مسافری است که در سبر و سلوکی آفاقی و انفسی
چونان مسافری در جهان بی کرانه و بی حصار به دنبال معنای زتدگی است
اما در نهایت با آدمیانی روبه رو می شود که در موقعیت پر از تنش و متناقض
جهان پیرامون فرو مانده در شن زار دلبستگی های مادی محو شده اند.
معماری تاریخ اما در ژرف ساخت مفاهیم خود به دنبال کشف رخدادهایی است
که در جهان هستی مظهر رویارویی آدمی با تمامی زندگی تلقی می شود.
پس به معناهایی اجازه ی حضور می دهد که معطوف به هستی نگری های
شاعرانه اند و با محوریت تفکری هستی نگر و جهان شمول در شعر نضج بسته اند.
رویکردی استعاری که درنهایت نقطه ی عطف شعر به شمار آمده و سبب می شود
تا موقعبت تراژیک آدمی در ابن جهان به نمود گرفته شود.
برابر صفی
با میراث صدف
و صدایی
با بوی سنگواره
کفی
با حباب توخالی
فواره ای
با کمانه های سرخ

سفر شاعر اما سفری عینی و زمینی است . پس ، از آدمیانی یاد می کند
که میراث دار عشق و زندگی و شادی اند. اما در هرج و مرج زندگی مادی
همچون حباب توخالی با صدایی که بوی سنگ ریزه گرفته تنها روزگار
می گذرانند. با این حال شاعر برای آن که بهتر بتواند عواطف و اندیشه های
خود را با مخاطب در میان بگذارد شرح این سفر را در روایتی بدون گسست دنبال میکند
عناصری که در محور جانشینی و هم نشینی همچنان که از هماهنگی
و موزونیتی ساختاری برخوردارند به گسترش ترکیب های متعارف و موزونی
در شعر دلبسته اند که با نظمی کنترل شده ، برجسته نمای معناهای مورد نظر شاعرند.
ترکیب هایی چون : " میراث صدف ، کمانه های سرخ ، هندسه ی اندام ،"
که با پراکنش مفاهیم مورد نظر شاعر از اهمیت خاصی در این شعر برخوردارند.
گویی تصاوبر در وجهی محسوس و ملموس در بستر شعر به مثابه اجزائی
هماهنگ و متناظرند که می بایست تا به آخر عهده دار برجسته نمایی جو عاطفی
روایت باقی بمانند .
یکی دیگر از عناصر سازنده ی خیال شاعرانه که به هماهنگی تخیل و عواطف
شاعرانه می انجامد بهره گرفتن از ظرفیت هم حروفی واژگان است. "صف، صدف،
صدا، سنگواره، " که با تکرار حرف"ص" و "س" یاد آور سر وصدا و یا سکوت
آدمیانی است که در برابر تناقضات و تنش های زندگی منفعل اند . نه سر وصدایشان
کار ساز و پویاست و نه سکوتشان علامت اعتراض .
عنصری نگارشی که در محور افقی و عمودی نوشتار به انتقال عواطف و
احساسات شاعرانه به مخاطب تاثیر گذار بوده و سبب می شود تا مخاطب
هر چه بیشتر به هسته ی عاطفی شعر دست یابد.
صخره ای با مردان خفته
که هندسه ی اندامشان
معماری تاریخ را
در خود دارد
با این حال سفر ، شاعر را در برابر واقعیتی شگفت آور اما تلخ می نشاند
و او را وا می دارد تا تجربه ی عمیق خود را با مخاطبان در میان بگذارد .
صخره ای با مردان خفته که از قضا تاریخ را هم می سازند .
انتخاب استعاره ی صخره برای بازنمایی مردمان خواب زده تصویری دقیق
و آگاهانه را به مخاطب عرضه می کند ، صخره هایی سخت و سنگین
به سنگینی خواب به خواب رفتگان منفعل و ساکتی ، که شاعر ناباورانه
به تماشایشان ایستاده است و در می یابد که سراسر تاریخ را همین گونه
آدمیان بی هیچ کنش و واکنشی نسبت به وقایع و اتفاقات جهان پیرامون ساخته اند .
و بدین ترتیب شاعر نتیجه ی سفر زمینی اش را صمیمانه و ملموس با آن ها
- مخاطبان- در میان می گذارد.

صخره‌ای
با مردان خفته
که هندسه‌ی اندامشان
معماری تاریخ را
در خود دارد.

 

نویسنده : افسانه نجومی


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.