اشعار منصور خورشیدی

اشعار منصور خورشیدی

شعر و ادب پارسی
اشعار منصور خورشیدی

اشعار منصور خورشیدی

شعر و ادب پارسی

در خلوت همیشه انگشت روی گونه های تو( منصور خورشیدی )

در خلوت همیشه
انگشت روی گونه های تو
آرامش بی دلیل تن را
میان پس لرزه های نور
عبور می دهد

آن گاه هزار بوسه
در پیشانی تو ستاره می شود
وقتی تن به پهلوی من می زنی
اینک ، حس غریب ترین کوچ
در چشم های تو

نیلوفرانه بهشت را
برابر آینه بی رنگ می کند
همان دمی که خورشید
به گیسوی تو آویز می شود

 

منصور خورشیدی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.