ماورا
زیر باران مدام
هزار دشنه، افراشته
روی سینه
نور به خلوت نا گاه میریزد
هول هوا
از تن میتکانم
تا نیمهی دیگرم
پرتاب شود
آن سوی ماوراء
منصور خورشیدی
**
باز باران برگ و
لبریز خندهها
پشت سیاهترین
سلطنت نور
جنب گلستانهی صدا
منصور خورشیدی
**
وقتی افسون بال و
طلسم پرواز
که میشوی
آبشار بلند پَر
رسم پرنده می کند
روی تفکر باد
منصور خورشیدی