فوارههای آب و
رگ بریده مهتاب
بوسه های سرخ میریزد
روی تیغ و تفکر
اینک که خورشید
از چهار سمت بی سو
سپید میروید
با صدای سرشار
از نجابت شبنم
و هوش وسوسههای نسیم
منصور خورشیدی
**
عطف نگاه تو مادر
گستره ی تمام آب ها
آبشار نگاهت
کوهستان واژهها
ترانهی بارانی
میان هواهای تازه
که باسپیدهدر سکوت
تاب می خوری
وقتی تابش عشق
ازارتفاع اشراق
عمود مینشیند
روی گونه ها
منصور خورشیدی
**
تا نفس به شوکت باد و
بوسه روی نیمرخ ماه
می گذاری
دشت علف
منتشر می شود
روی لبان حیرت
هنگامه ای که فرزانگی
با حلقه های رنگ
راه به کهکشان باز می کند
منصور خورشیدی