فاصلههای خلوت دو چشم را
هواهای گشتن
در سیاهی وسایه
پُر میکند
پشت پردههای پریده رنگ
افسانه میشود
ماندن میان دو دیدن
در خلوت فاصلهها
منصور خورشیدی
**
شتاب چشم
در ساحت وقت
اسطورهی دیدن را
در هم میریزد
با طرح خندههای موقت
وقتی ، رفتار تو
به عادت آب
هجای درهم را
به پرندههای سپید میسپارد
در گذر باد
منصور خورشیدی
**
تا حسرت بهار
در چشم های بیدار
رخنه می کند
نامت سکوت آب را
خواب می کند
آن گاه
دانش سپید دریا
بحران مستی را
سبک تر از هوا
در لبان آب
می تکاند
منصور خورشیدی