رقص عصبها
**
تا حیرت ستارههای مست
در نگاه تو برقصد و
روزهای رفته
پشت ابرهای همیشه
کمین کند
اشراق لحظه های بی وقت
در سینه ی سپید کوه
نور در کف دست می نشاند
با نگاهی کوتاه به آسمان
هزار ریسمان
از طول عصبهایم میسازم
در طول دیوانگیهایم هر شب
که میرقصم با اجتماع عصبها
منصور خورشیدی
یک شعر " رسم کبوتر "